مجنون نمودی، تا به وصل خویشت آری این دلمجنون
ولاکن بند مجنونی زدی بر این دل مجنون
و در محراب ابرویت ، و در تاب دو گیسویت
زدی با خنجر آبرو و بندم کردی اندر تاب گیسویت
مرا آزاد کی خواهی نمود از خویش
که من از اندرون بیرون خزم تا بینم آن رویت. "بت در من"