گزیده ای از بت در من
شنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۲۷ ب.ظ
مجنون نمودی، تا به وصل خویشت آری این دلمجنون
ولاکن بند مجنونی زدی بر این دل مجنون
و در محراب ابرویت ، و در تاب دو گیسویت
زدی با خنجر آبرو و بندم کردی اندر تاب گیسویت
مرا آزاد کی خواهی نمود از خویش
که من از اندرون بیرون خزم تا بینم آن رویت. "بت در من"
ولاکن بند مجنونی زدی بر این دل مجنون
و در محراب ابرویت ، و در تاب دو گیسویت
زدی با خنجر آبرو و بندم کردی اندر تاب گیسویت
مرا آزاد کی خواهی نمود از خویش
که من از اندرون بیرون خزم تا بینم آن رویت. "بت در من"
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.